آخرین مطالب
امکانات وب
وقتی که مدام کار من شاعری است
غم غصه غروب توی قلبم سری است
یک قلب و هزار غم تعجب دارد!؟
خانم عزیز دل ام پی تری است!
احسان ایزدی
بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ما را در سایت بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dorehami-shaerane بازدید : 31
احتمالا لای نشریات دانشجویی یا دانش‌آموزی انجمن های ادبی مانده است که نامش به خاطرم نمانده
این روزها که تازه به دوران رسیده‌ام
مانند یک کویر به باران رسیده‌ام
یا مثل یاس های کبود همیشه کال
یکباره در مساحت گلدان رسیده‌ام
بوران پشت پنجره هم خوب دیده است
در ابتدای فصل زمستان رسیده‌ام
ای جاده‌ای که تهمت درجا زدن زدی
اقرارکن که تا خط پایان رسیده‌ام
دیگر تمام شد دل گندم فریب من
از بخت تو به سفره ای از ن بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
یادم می‌اید سالها پیش این غزل را جناب آقای دانایی یکی از مربیان بزرگوار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برایم خواند در ذهنم بسیار ماندگار ماند به نظر بسیار عمیق و ملموس آمد....
شاعرش را نمیشناسم اما یک جا دیده بودم خانم کریمی نامی را بعنوان شاعرش یاد می‌کنند.
بدلم گفته‌ام ای ساده فراموشش کن
تا به کی چشم بر این جاده فراموشش کن
دست بردار از او خاطره بازی کافی‌ست
فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن
آن ن بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
استاد شنوایی را از همان سالهای نوجوانی در سبزوار میشناسم معلم ادبیات هستند که احتمالا می بایست اکنون بازنشسته شده باشند از لحاظ غزل سرایی نه تنها در سبزوار بلکه در کشور یکی از پیشگامان موفق بوده و هستند ولی خیلی اهل رسانه ای شدن نبوده و جایی خود را مطرح نکردند این غزل یکی از ماندگارترین آثار این شاعر عزیز می‌‌باشد
غنچه ات را پر تبسم کن تبسم جرم نیست
رنگ و بوی عاشقی دربین مردم جرم نیست
شعرهایت را بخوان حوای من یک جو نترس
در جهنم صحبت از طاووس و گندم جرم نیست
دربیابانی که خاکش تا ابد بی آبروست
عشق را قامت ببند ای دل تیمم جرم نیست
مثل دریا صخره‌های سخت را درهم بکوب
دوست دارم خشم گرمت را تلاطم جرم بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
مرد بی ادعای سبزواری معلم خوش اخلاق ریاضی دوستی که نتوانستم زیاد از محضرشان استفاده کنم چرا که سالهای آغازی من در دانشگاه بعد از پایان ایشان بود ولی گاه گاهی در انجمن ادبی اسرار و یا دانشگاه در شب شعرها میدیدمشان امیدوارم هرجا که هستند موفق باشم در خاطرم تنها پاره ای از غزل ایشان به جا مانده
وقتی کسی ز وسوسه لبریز می‌شود
باهر چه هست و نیز گلاویز می‌شود
احساس ترد پنجره‌های اتاق‌ها
قربانی نحوست پاییز می‌شود
فرهاد پشت قاف جنون کوه می‌کند
شیرین نصیب خلوت پرویز می‌شود....
نوشته شده توسط اميرحسين ناطقي در ساعت 11:3 | لینک | بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
ما را در سایت بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد دنبال می کنید
برچسب : رضوانی, نویسنده : dorehami-shaerane بازدید : 24
از تک بیت های دوست داشتنی دوران دانشجوییم در انتهای این غزل یافتم غزلی که جستجویی نام شاعرش بی‌نتیجه ماند اما بخاطر مرجان داش آکل همیشه به یادم ماند دوست داشتم بشناسمش ولی اثری از او نیافتم مهمان غزل دوست ناشناسم می‌نمایمتان گویا همانند احسان ایزدی اهل شیراز است چقدر شاعارانه لطیفی شیراز و مرجان و غزل....
ای چشمهات چشم غزالان کمی برقص
لبهات شهد قند فریمان کمی برقص
ای ای...خدای شعر و غزلهای ناب
ای زاده‌ی عبادت و عصیان کمی برقص
یک شب به جشنواره‌ی خودسوزیم بیا
هی ها دراین سماع پریشان کمی برقص
من با لباس زرد کویری غزل شدم
برخیز و بالطافت باران کمی برقص
دریای من زجام جنون جرعه‌ای بنوش
باشعر عاشقانه بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
ما را در سایت بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد دنبال می کنید
برچسب : آکلت, نویسنده : dorehami-shaerane بازدید : 54
تک بیتی های به خاطر مانده ناشناس دانشجویی زیاد است گاه گاهی برایتان می‌گذارم
لبخند می‌زنی به من و بی‌معطلی
تف می‌کند لباس تو را میز و صندلی...
نوشته شده توسط اميرحسين ناطقي در ساعت 9:42 | لینک |
بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ما را در سایت بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد دنبال می کنید
برچسب : بیتانه, نویسنده : dorehami-shaerane بازدید : 50
محمد صابری تولایی هرچند برای من سوغات جشنواره‌های دانش آموزی در باغرود نیشابور بود اما این هم‌استانی عزیز گاه گاهی با دوستان همشهری به انجمن ادبی ما در سبزوار نیز می‌آمدند فرصت خوبی بود تا مهمان غزلهای بسیار زیبایشان شوم غزل -اسماعیل- که به نظر بنده یکی از زیباترین غزلهای روایی معاصر است را در انجمن مهمانش شدیم....
عینکش راتمیز کرد، نشست، چشم درچشم ماه، اسماعیل
سایه‌ی خودنویس برکاغذ، نقدیک دیدگاه، اسماعیل
مستطیل اتاق، سایه‌ی او، می‌رود تا کمی هوا بخورد
گیسوان سپید پنجره رامی‌کند رو به راه، اسماعیل
ماه درمنتهی‌الیه درخت، آسمان روی شانه‌های زمین
برگ ـ گرم معاشقه درباد ـ طرح یک اشتباه اسماعیل
ا بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب
... من که دستم نمیرسد کاری بکنم تا بزرگتر بشویم
ما قرار است بچگی بکنیم خواهشا یک الک دولک بکشید....
احسان ایزدی
نوشته شده توسط اميرحسين ناطقي در ساعت 9:2 | لینک |
بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ما را در سایت بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد دنبال می کنید
برچسب : بیتانه, نویسنده : dorehami-shaerane بازدید : 29
دوباره احسان ایزدی را به یاد می‌آورم احسان دبیر کانون شعر دانشگاه و دبیر مجامع کانون های شعر بود از نظر من شاعری بسیار قوی و خوب در نسل شاعران دانشجوی دهه هشتاد در اوج دانشگاه امیدوارم هرجا هست سلامت باشد.نگاهی به این شعر بیاندازید تا ایمان بیاورید به قدرتش....
باغ ارثیه آبایی و اجدادی ما
سمبل بی‌کم وکاهی آبادی ما
بهترین نقطه آرامش گرم من‌وتو
بین جغرافی سرسبز خدادادی ما
رقص می‌کرد به سوت وکف موسیقی باد
سعی می کرد فراهم بشود شادی ما
نگران بود کمی خلق کسی تنگ شود
نگران بود بتازند به آزادی ما
باغ یک رنگ ترین خاطره ای هست که بود
ساده مانند همین زندگی عادی ما
باغ مجموعه سبزی که به دادش نرسید
دست تا بازهم ... شاعر بی‌گناه مصرع بعد...ادامه مطلب